خدمت از جنس نور و دلدادگی خادمیاران منطقه ۵ تهران در جوار خورشید هشتم

خادمیاران کانون های تخصصی و عمومی منطقه ۵ تهران برای خدمتگزاری به زائران امام مهربانی ها در حرم مطهر آن حضرت هم عهد شدند و دلدادگی و ارادت را سرمشق زندگی خود کردند.

 

به گزارش شبکه خادمان رسانه ­ای کانون­ های خدمت رضوی استان تهران، ۲۶ نفر از خادمیاران کانون های تخصصی و عمومی منطقه ۵ بعد از شرایط وخیم کرونا و باز شدن کشیک حرم برای خادمیاران خارج از استان، با هم همدل و همراه شدند و بعد از انتخاب کشیک در ۲ روز متوالی راهی مشهد مقدس شدند.
خدمتی خاص از جنس نور در حال شکل گیری بود، هم گروهی با افرادی که هدف مشترک دارند و دلشان پر می کشد به سوی جایگاهی ویژه، چه چیزی زیباتر از پوشیدن لباس خادمی و دسته جمعی راهی حرم شدن می تواند نگاه مسافران در هتل را جلب کند و کاملا می توان فهمید که در دلشان شوقی برپا شده و التماس دعا گویان آنها را بدرقه می کنند.
هم قدم شدن تا رسیدن به کوی یار، ورود از باب الرضا(ع) و رفتن به سوی مرکز خادمیاران، چه بسا دلهایی در این مسیر به سوی این همدلی کشیده شد. شوقی که در دل تک تک خادمیاران برای خدمت بود و دلهایشان پر می کشید تا زودتر محل دلدادگی و پستشان مشخص شود و به سمت آنجا حرکت کنند.
در زمان اعلام محل خدمت، خادمیاری که کشیک اولی بود و برای اولین بار لباس مقدس خادمی را به تن کرده، با شوق منتظر ایستاده تا مسئول شیفت بگوید کجا برود…. وی گفت: شنیدم که سرکشیک می گوید نمی شود، رنگم پرید، دلم لرزید در دل گفتم مگر می شود تا اینجا بیایم و نتوانم شیفت بدهم، در همین فکر بودم که همان مسئول با دیدن حال من اشاره کرد که می توانی فقط یک شرط دارد، جایی کشیک می دهی که هر لحظه گنبد طلایی را می بینی و شرطش این است که دعاگوی ما باشی.
به بست طبرسی رسیدم ویلچر به دست همانجا ایستادم، جایی که ۱۷ سال پیش در یک سفر غیر منتظره بعد از ازدواج با همسرم ایستاده بودم، (سفری که امام رضا علیه السلام به وسیله مامور ایستگاه راه آهن برایمان مهیا کرده بود، ما قصد سفر به تهران را داشتیم و دنبال بلیط بودیم که بعد از کلی تلاش برایمان دوبلیط جور شد بعد از تاخیر ۲۰ دقیقه ای با عجله سوار قطار شدیم بلیط را که نگاه کردیم زده بود مشهد! در دل گفتیم که امام رضا طلبیده و راهی شدیم. بعد از رسیدن مستقیم رهسپار حرم شدیم، بدلیل ظاهر همسرم نتوانستیم وارد صحن شویم.) دستی را روی شانه خود حس کردم شخصی با مهربانی گفت چرا وارد نمی شوید برگشتم دیدم یکی از خادمان است ماجرا را تعریف کردم و ما را راهنمایی کرد برای گرفتن چادر ، در همین لحظه دوباره آن صحنه تکرار شد دستی روی شانه هایم با همان مهربانی خاصی که در صدایش بود گفت” مبارک باشد آقا ، التماس دعا ” برگشتم دیدم همان خادم ، مگر می شود اینها همه اتفاقی باشد مرا شناخته بود.
همچنین وی بیان کرد: هر لحظه خدمت برایم نقش یک خاطره می زد و دوست داشتم زمان متوقف شود تا هیچوقت مجبور نشوم ویلچر را تحویل دهم. یکی از لحظه های ناب زمانی برایم رقم خورد که کودک معلولی را در بغل گرفتم تا تحویل مادرش بدهم، با اینکه نمی توانست حرکت کند خیره شد به گنبد طلا، با همان نگاه متوجه منظورش شدم.
وی اظهار کرد: یکی دیگر از لحظه های خاص زمانی برای من اتفاق افتاد که، همراه پدر عروس خانمی راهی محل مراسم عقد بودم با توجه به ناتوانی و بیماری آلزایمری که داشت خانواده ایشان از من خواستند در کنارش بمانم. از درب طبرسی که وارد شدیم روبروی گنبد طلا طوری بغضش ترکید که هر دو باهم گریه کردیم.
تمام خادمیارانی که در این سفر همدل شده بودند همگی از این سفر معنوی و اتفاقاتی که برایشان افتاده با وجود اینکه بعضی از آنها هفدهمین یا شاید حتی بیشتر کشیک رفته بودند، این کشیک را متفاوت می دانستند. دیدن دوستان در استراحتگاه یا در صحن ها حس خوبی به آنها می داد گویا دیگر غریب نیستند.
خادمیاری از شرکت در مراسم ضیوف الرحمن گفت: حسی که در زمان طی کردن صحن ها و رسیدن به پنجره فولاد ، روضه منوره همراه با افراد ناتوانی که در این طرح از طرف امام رئوف دعوت شده اند و همان هایی که شاید به تنهایی اصلا نتوانند به زیارت آقا مشرف شوند چه طرح زیبایی، چه حس خوبی است کمک به کسایی که دعایشان از ته دل بوده و عزیزند نزد امام رضا علیه السلام.
یکی از کارهای قابل تحسین خادمیاران در این کشیک ویژه، توزیع غذای حضرتی خودشان بین نیازمندان داخل صحن بود.
خادمیار خانمی بیان کرد: در حال گذر از صحن بودم که متوجه پیرزنی شدم که به تنهایی در حالی که دست به کمر داشت با قدی خمیده با امام رضا(ع) صحبت می کرد” سلام امام رضای بیچاره ها، سلام امام رضای فقرا………تا رسید به صحن آزادی چشمش به گنبد طلا افتاد انگار که به آرامش رسیده باشه گفت : آخیش حالا که دیدمت راحت شدم”
بانویی دیگر از خادمیاران از پستش در باب الرضا (ع) گفت: ایستاده بودم که خانم سالمندی با قدی خمیده هنگام ورود دستی به چوب پر کشید و اشکش جاری شد، گفت برای ننه علی دعا کن به آقا بگو از تنهایی میترسم و بچه هام به من سر نمیزنن، حس عجیبی داشتم از اینکه مردم ما را واسطه رساندن درددل های خود قرار می دهند و خادم را محرم می دانند، از محبت امام رضا علیه السلام تشکر کردم و برای ننه علی در دل دعا کردم.
خادمیاری دیگر عنوان کرد: در ورودی بست طوسی دقیقا روبروی رواق دارالحجه ویلچر بدست ایستاده بودم گریه پسربچه ای توجهم را جلب کرد، نزدیکتر که شد پرسیدم عزیزم چرا گریه میکنی، مادرش با بغض جواب داد؛ موقع رفتنمان شده و این گریه ها دلیلش رفتن ماست. شکلاتی که در جیب داشتم را با مهربانی به او دادم و گفتم امام رضا (ع) خیلی دوستت دارد مطمئن باش دوباره دعوتت میکند و اگر تو نیایی، خودشان میان پیشت.
شایان ذکر است جلسات تخصصی و عمومی خادمیاران هم در راستای هم افزایی و برنامه‌های ۴ماهه آخر سال در هتل محل اقامت برگزار شد.
گفتنی است زیارت نیابتی هم در ساعتی که از قبل اعلام شده بود به صورت آنلاین توسط خادمیاران در حرم انجام شد و دوستداران امام رئوف توانستند از دور بگویند سلام……

لینک کوتاه خبر : QR Code For:  خدمت از جنس نور و دلدادگی خادمیاران منطقه ۵ تهران در جوار خورشید هشتم

مطلب پیشنهادی

برپایی میز خدمت مشاوره فرصتی برای خدمت به دلدادگان امام هشتم

خادمیاران کانون مشاوره و مددکاری خدمت رضوی منطقه ۶ تهران با ارائه خدمات روانشناسی نقشی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *