دیدار خادمیاران با خانواده‌ای که در راه دفاع از وطن شهید، جانباز و آزاده تقدیم کرد

خادمیاران کانون ایثار و شهادت منطقه ۱۴ با حضور در بیت شهید عباس رحمتی ضمن تکریم بازماندگان ایشان، از دیگر فرزند جانباز این خانواده و داماد آزاده آن‌ها تجلیل به عمل آوردند.

به گزارش شبکه خادمان رسانه‌ای کانون‌های خدمت رضوی استان تهران، اعضای کانون ایثار و شهادت منطقه دارالمومنین در ایام ولادت سرداران کربلا میهمان خانواده شهید عباس رحمتی، جانباز عبدالرضا رحمتی و آزاده علی‌اکبر عامری بودند.

عباس فرزند اول خانواده بود و به دلیل خانه‌نشینی پدر در دوران نوجوانی مجبور به کار در کنار تحصیل بود. پس از پیروزی انقلاب وارد بسیج شد و به فعالیت پرداخت.
عباس از همان دوران به کار فرهنگی علاقه داشت و
همیشه بچه‌ها را برای اجرای تئاتر جمع می‌کرد.
یک‌ دوربین فیلمبرداری قدیمی هم داشت و چند حلقه فیلم از عکس‌ها و فیلم‌های او در دهه ۵۰ و ۶۰ به یادگار مانده است.
اولین بار سال ۶۲ در سن ۱۷ سالگی به جبهه اعزام شد و پا به میدان نبرد گذاشت. دوستانش به دلیل اطلاع از شرایط خانوادگی او مانع از شرکت عباس در عملیات‌های مهم می‌شدند و او را به سمت پشتیبانی و فعالیت‌های فرهنگی پشت جبهه سوق می‌دادند.

اما عباس حضور در جبهه را با هیچ‌چیزی حاضر نبود عوض کند. به همین دلیل وقتی متوجه این موضوع شد، چندبار به‌صورت ناشناس در قالب گردان مالک اشتر لشکر حضرت محمد رسول الله(ص) به مناطق عملیاتی رفت و سرانجام در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید‌.

مادر شهید به نقل از همرزمان پسرش خاطره‌ای روایت کرد و گفت: عباس در جبهه به‌شدت بیمار شد و نمی‌توانست در شناسایی‌ها و عملیات شرکت کند به همین دلیل چند روزی پشت خط استراحت کرد. وقتی برمی‌گشتیم می‌دیدیم سنگر تمیز و غذا و چای آماده است؛ اما عباس از شدت بیماری خوابیده بود و زیر پتو می‌لرزید و در تب می‌سوخت.
کنجکاو شدیم بفهمیم‌ چه کسی این کارها را انجام می‌دهد. به همین دلیل یک نفر از ما مخفیانه پشت خط ماند‌ و همه‌چیز را با چشمان خود دید. او برای ما تعریف کرد دیدم عباس با همان حال نزار و بیماری با سختی بلند می‌شود و همه کارها را انجام می‌دهد.

اما حکایت مادر این شهید مانند همه مادران شهدا حکایت همان مادر با صلابت و شجاعتی است که پیکر جوانش را به خاک سپرد و خاطره دیدن چهره فرزند شهیدش در آخرین لحظه از حضور جسمش در این دنیای خاکی را هنوز به خاطر دارد و با آن زندگی می‌کند.

در ادامه این دیدار جانباز عبدالرضا رحمتی برادر شهید گفت: به دلیل شرایط و کمک به معیشت خانواده من و عباس نوبتی به جبهه می‌رفتیم. من به جبهه غرب اعزام و سال ۶۴ در بوکان برای اولین بار مجروح شدم.  وقتی برای مداوا برگشتم، عباس به منطقه جنوب رفت و شهید شد. اواخر جنگ در سال ۶۷ هم مجدد با ترکش نارنجک دوباره مجروح شدم و تنها بازمانده آن عملیات بودم.

اما داماد این خانواده ایثارگر هم آزاده و جانباز اعصاب و روان است و از سال ۶۵ تا ۶۷ در جبهه حضور داشته است‌. علی‌اکبر عامری می‌خواست به‌عنوان بسیجی به جبهه برود که برای اعزام‌ زودتر تصمیم گرفت به خدمت نیروی زمینی ارتش درآید و به‌عنوان سرباز به جبهه برود. محل خدمت او جایی بین شلمچه و طلاییه بود تا اینکه ۲۱ تیر ۶۷ در طی یک غافلگیری بزرگ از سوی نیروهای حزب بعث به اسارت درآمد.

وی نقل کرد: وقتی من را اسیر کردند، مجروح شده بودم. بعثی‌ها همه اسرا را در یک کانال نشاندند.
کمی آن‌طرف‌تر یک لودر بود و هر زمان روشن می‌شد، ما اشهد خودمان را می‌خواندیم و فکر می‌کردیم قرار است زنده به گور شویم. اما به خواست خدا این اتفاق نیفتاد.
من در عملیات نصر ۳ هم از ناحیه چشم به‌شدت مجروح شده بودم و هنگام‌ اسارت هم یک‌بار ما را به رگبار بستند و مرمی گلوله وارد جناق سینه‌ام‌ شد؛ اما شهادت نصیبم‌ نشد و برایم جای تعجب داشت!در نهایت ما را وارد اردوگاه تکریت کردند و تا آخر جنگ هم آمارمان را به صلیب سرخ ندادند. بزرگ‌ترین مسئله‌ای که در اسارت آزارمان می‌داد حضور نفوذی‌های هم‌زبان‌مان بود که واقعا عرصه را بر همه تنگ کرده بودند.
یک‌بار در اردوگاه همه‌مان را شکنجه دادند، اما صدایی جز سکوت از هیچ‌کداممان درنیامد. وقتی بعد از شکنجه سخت یکی از برادران‌ او را اوردند، یکی از نفوذی‌ها با حقد و کینه وصف‌ناشدنی به سمت او رفت و چنان گوش او را گاز گرفت که لاله گوش او جدا شد و خونریزی شدیدی کرد. ما که تا آن لحظه دم نزده بودیم، با دیدن این صحنه عجیب و غیر انسانی و ذلت‌بار آه از نهادمان برخاست‌. در نهایت پس از دو سال ۱۱ شهریور ۶۹ در حالی که ۲۲ ساله و به دلیل تحقیرها و شکنجه‌های بعثی‌ها مشکل اعصاب و روان پیدا کرده بودم، به وطن بازگشتم؛ اما هنوز کابوس‌های اسارت هنوز هم آزارم می‌دهد.

پایان‌بخش این دیدار قرائت صلوات خاصه و تقدیر از خانواده شهید بود.


انتهای پیام/

مطلب پیشنهادی

خادمیاران رضوی در هفتم شهیدان کربلا با توزیع غذای گرم، احسان حسینی را رقم زدند

همزمان با هفتم ماه شهدای کربلا و در سوگ حضرت سیدالشهداء(ع)، خادمیاران کانون خدمت رضوی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *