اعضای کانون ایثار و شهادت منطقه ۱۴ در آستانه اعیاد شعبانیه با حضور در بیت شهید سیداسماعیل رضایی و جانباز و آزاده داوود افشاری از همسر ایشان تکریم به عمل آوردند.
به گزارش شبکه خادمان رسانهای کانونهای خدمت رضوی استان تهران، خادمیاران و یاوران رضوی کانون ایثار و شهادت منطقه دارالمومنین در شب ولادت حضرت سیدالشهداء(ع) و روز پاسدار با همسر شهید سیداسماعیل رضایی دیدار و گفتوگو کردند.
پاسدار شهید سیداسماعیل رضایی دوم فروردین ۴۳ در تهران متولد شد و دوران نوجوانی خود را در تلاطم مبارزات انقلاب گذراند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران وارد این نهاد مقدس شد.
سیداسماعیل پس از آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد شتافت و ۱۹ فروردین ۶۶ در شلمچه به شهادت رسید.
سید بسیار خانوادهدوست و خانوادهمدار بود. لحظاتی که کنار خانوادهاش سپری میکرد، تماموقت در خدمت آنها بود و سعی میکرد بهترین لحظات را برای همسر و زهراسادات و زهرهسادات رقم بزند. مانند همان آخرین عید نوروز که از جبهه مرخصی گرفت و تمام خریدهای خانه را انجام داد و خداحافظی کرد و به برای شهادت به جبهه بازگشت.
رابطه پدر و دختری سیداسماعیل و زهراسادات چنان عمیق و در هم تنیده بود که حتی نحوه شهادت پدر به دخترک الهام شده بود و در لحظاتی که پدر از درد جراحت پایش در شلمچه به خود میپیچید، زهراسادات پای خود را در خانه گرفته بود و مدام میگفت پای بابایی درد گرفته…
اما همسر شهید رضایی پس از شهادت همسرش زندگیاش را در کنار جانباز و آزاده سرافراز داوود افشاری ادامه میدهد، کسی که با خود عهد کرده بود پس از آزادی از اسارت، با همسر یک شهید پیمان زناشویی ببندد.
داوود افشاری که ۸ سال و نیم از عمرش را در بند اسارت رژیم بعثی گذراند و با داشتن جانبازی ۴۰درصد از ناحیه اعصاب و روان با اولین گروه تبادل شد و به میهن بازگشت.
داوود افشاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نیروهای کمیته انقلاب اسلامی پیوست و به دلیل توانمندیها و تبحرش در زمینههای هنری و فرهنگی در بخش تبلیغات رسانهای مشغول خدمت شد. داوود پس از نواختن شیپور جنگ عازم گیلانغرب شد و همان ابتدای کار به اسارت درآمد.
اما دوران سخت و طاقتفرسای اسارت برای او که شاعر، نویسنده، خطاط و موزیسین بود، تلخیها و شیرینیهای خاص خودش را داشت.
بودن در کنار سیدالشهدای آزادگان حاجآقا ابوترابی به او انگیزه بیشتری برای حفظ روحیه خود و سایر اسرا داده بود.
تشکیل گروه سرود و برگزاری جشن و کارهای فرهنگی و هنری در زندانهای رژیم بعث از ابتکارهای او برای هموارترکردن مسیر اسارت اسرا و آزادگان بود.
یکبار در اسارت نوای یک موسیقی نظر داوود را به خود جلب کرد. وقتی خوب توجه کرد، متوجه شد آهنگ 《یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور》 است که سالها پیش نوت آن را خودش نوشته بود.
به گفته همسر شهید، داوود بسیار بخشنده بود و هرگاه کسی چیزی از او درخواست میکرد، بیدرنگ به او میبخشید!
او لذتی را بالاتر از بخشش نمیدانست تا جایی ک قصد اهدای یکی از چشمانش را داشت که میسر نبود؛ اما پس از شهادت قرنیه چشمش را اهدا کردیم.
داوود بالغ بر ۱۰۰ جلد قرآن خرید و ختم کرد و پس از شهادتش آن صد جلد مصحف شریف را به دوستانش اهدا کردیم.
عشق او به قرآن به قرائت آن ختم نمیشد. دو قرآن را هم خودش کتابت کرد، یک قرآن کامل با خط عثمان طه و قرآن دوم تا سوره توبه خطاطی شد.
سرانجام داوود افشاری سال ۹۹ پس از تحمل سالها رنج و درد ناشی از جنگ و اسارت به دیدار معبودش شتافت.
اخلاقمداری و روحیات ویژه و ناب داوود افشاری از او برای فرزندان شهید رضایی و تنها یادگارش رضا افشاری پدری اسطورهای و بینظیر ساخت و یادش برای همیشه در دلهای آنها جاودانه شد.
این دیدار با قرائت صلوات خاصه حضرت رضا(ع) و تجلیل از همسر شهید به پایان رسید.